۱۳۹۰ خرداد ۷, شنبه


 

 

از بچگی همه ما این را شنیده ایم که حقوق زنها پایمال میشود.

 

آیا واقعاً حقوق زن ها پایمال شده است!؟!؟!؟

 

از کودکی شروع میکنیم:

 

در کودکی:

پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد.

دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی به ماتحتشان میخورد.

 

 

روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود:

پسرها برای خرید نان مجبور به بیگاری در صف نان بودند.

دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند.

 

 

هنگامی که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند:

پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون.

دخترها هیچی نمیشدند. چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود.

 

 

هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد:

پسرها فرار میکردند و یه گوشه ای میخزیدند تا چغولی های مادر کار دستشان ندهد.

دخترها به بغل پدر میپریدند و چپ و راست قربون صدقه میشنویدند.

 

 

روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد:

پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره ۴ میزدند و مزین به لغت نامانوس کچل میشدند.

دخترها فقط به پسرها میگفتند: چطوری کچل؟

 

 

در ۱۸ سالگی:

پسرها تمام اضطراب و دلهره شان این است که دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند و ۲ سال از زندگیشان هدر نرود.

دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است.

 

 

در دانشگاه:

پسرها همان روز اول عاشق میشوند و گند میزنند به امتحان ترم اولشان و مشروط میشوند.

دخترها فقط در بوفه مینشینند و به پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه میکنند افاده میفروشند.

 

 

در هنگام نمره گرفتن:

پسرها خودشان را جر میدهند تا ۹٫۵ آنها ۱۰ شود و باز هم استاد قبول نکرده و در آخر می افتند.

دخترها فقط پیش استاد میروند و یک لبخند میزنند و نمره ۴٫۵ آنها به ۱۷ تبدیل میشود.

 

 

در کافی شاپ:

پسرها حساب میکنند.

دخترها فقط میگویند: مرسی!!!

 

 

در مخ زدن:

پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد که وجود دارند، دو ساعت منت بکشند تا طرف تلفن را بگیرد، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد، ساعت ها باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه بنوشند و هی آه بکشند.

دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و چشم ها را نازک کرده، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه رابطه بهم خورد فقط میگویند فدای سرم.

 

 

هنگام خواستگاری:

پسرها باید خانه، ماشین، شغل مناسب، مدرک دهن پر کن، قد رشید، هیکل خوش فرم، خوشتیپ و هزار تا کوفت و زهر مار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب و… برای عروس خانم بگن و احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سرکار علیه عروس خانم بکنند.

دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند.

 

 

هنگام ازدواج:

پسرها باید شیربها، مهریه، خرید عروسی، جواهرات گوناگون، جشن، سالن و… را از سر قبر پدرشون تهیه کنند.

دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزار تا منت آنها را قبول کرده، دور ریخته و یه سری جدید بخرد.

 

 

هنگام زندگی عشقولانه دو نفره:

پسرها باید بگویند: چشم و البته اگر هم نگویند دو قطره اشک کنار چشمان مژگان خانم ها آنها را وادار به چشم گفتن میکند.

دخترها هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ.

 

 

کار کردن:

پسرها مثل سگ پا سوخته باید از صبح خروس خوان تا آخر شب کار کنند و همش تو فکر غرولند مدیر و قسط عقب افتاده بانک و قبض برق و آب باشند و در آخر نعششان را با بدبختی به خانه برسانند.

دختر ها فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکروفر را فشار دهند و در حالیکه ناخن هایشان را مانی کور میکنند با مادرشان در مورد رنگ موی دختر خاله جاری عمه خانم فرخ زمان خانم بحث و تحلیل علمی داشته باشند...

 

 

هیچ نظری موجود نیست: