۱۳۹۱ خرداد ۱۷, چهارشنبه

خاطره آمریکایی، خاطره ایرانی

 
 
 آمريكايي: روز اول با خوشحالي به همراه پدر و مادرم رفتم مدرسه و دوستاي جديد پيدا كردم!:) happy:x lovestruck تمام دوره ابتدايي رو با معدل خوب قبول شدم.:D big grin دوره راهنمايي مدرسه رو وقتي شروع كردم روحيم بهتر بود با دوستامون هر روز ميرفتيم گردش.;) winking:x lovestruckدوره دبيرستان ديگه دنيا مال من بود هرشب پارتي و سکس و مشروب بود:"> blushing:x lovestruck=P~ drooling تا اينكه رفتم دانشگاه و فهميدم كه من از عشق و حال چيزي نفهميدم.:-/ confused:x lovestruck من هم... عشق و حال كردم هم الان دكترم.'@-@ search me:x lovestruck=D>  applause
 
 
 
 
 
ايراني: يادمه روزه اول مادرم منو رو آسفالت ميكشيد كه ببره مدرسه.[-( not talking~X( at wits' end وقتي رفتم مدرسه و آدماشو ديدم تا سه روز گريه ميكردم.:(( crying:(( crying:(( crying دوره ابتدايي رو به زوره كتك گذروندم.#:-S whew!:-S worried راهنمايي كه رفتم روحيم گه بود.:( sad%||:-{ unluckyهمه به هم فحش خار و مادر ميدادن منم ياد گرفتم و تو زندگيم به كار گرفتم./:) raised eyebrows:P tongue دوره دبيرستان همش تو كف مهموني و مشروب گذشت.=P~ drooling=P~ drooling وقتي رفتم دانشگاه تازه فهميدم اين همه كه دهنم سرويس شده همش تمرين بوده كه اينجا كونم پاره بشه.8-> day dreaming~X( at wits' end درسته عشق و حال نكردم ولي مدركه مهندسيمو گرفتم و الانم تو یه آژانس آبرومند كار ميكنم:-O surprise#-o d'oh!
-- 

هیچ نظری موجود نیست: