عمیق ترین استخر جهان بلژیک
عمق : 32 متر
دمای آب : 86 درجه ی سانتی گراد
عمق : 32 متر
دمای آب : 86 درجه ی سانتی گراد
تامین روشنایی با بطری آب
(واقعیه. مستندشم بی بی سی نشون داد)
رودخانه ای در سوئیس که آب آن به حدی زلال و شفاف است که پل نصب شده بر روی آن از عمق ده متری قابل مشاهده است
یه کار خیلی معمولی تو آبادان :))))))
یارو زن میگیره،
فردای روز ازدواجش رفیقش میبینه با اعصاب خورد نشسته یک گوشه داره سیگار میکشه.
میره جلو، میگه: بیخیال بابا!
ملت که زن میگیرن لااقل دو سه ماهی سرحالن،
تو چرا از همین روز اول حالت خرابه؟
... ... پسره میگه: اگه تو هم دیشب جای من بودی، الان حالت اینجوری بود.
رفیقش میپرسه: مگه چه خبر بود دیشب؟
میگه: والله من دیشب کارم که با خانوم تموم شد به عادت لعنتیِ همیشه دست کردم تو جیبم یه ایران چک پنجاهی دادم بهش!
رفیقش یک ربع میخنده، بعد به زور جلو خودشو میگیره،
میگه: بیخیال بابا، حالا خانوم که نفهمیده جریان چیه.
یارو میگه: بابا حالم که سر این جریان خراب نیست...
بدبختی اینه که وقتی پول رو دادم، خانوم هم فوری ده تومن بقیه پولم رو پس داد !!
دست دادن به سبک احمدی نژاد
در راستای گرانی شدید مرغ
تبلیغ ال سی دیه ؟
یه استاد داشتیم عشق پدر و مادرش بود و معمولا چند دقیقه ی آخر کلاس از محبت به پدر و مادر حرف میزد
سر امتحان بودیم که دیدم به زور 6 میشم واسه همین برداشتم یه شمع کشیدم که داره آب میشه بعد کنارش نوشتم عشقم مادر بعد یه قلب کشیدم توی قلبه نوشتم بهشت در دستان توست پدر(این جمله نمیدونم از کجا به ذهنم خطور کرد :دی)
برگه رو دادم گفتم یا بهم 6 میده یا 10 میده قبولم میکنه، وقتی نمرم اومد داشتم شاخ در میاوردم درست بهم 20 داده بود
دم استادم گرم بهم یه درس خوبم داد که بعد از دادن نمره به مادرم تو هم نگفتم!
سر امتحان بودیم که دیدم به زور 6 میشم واسه همین برداشتم یه شمع کشیدم که داره آب میشه بعد کنارش نوشتم عشقم مادر بعد یه قلب کشیدم توی قلبه نوشتم بهشت در دستان توست پدر(این جمله نمیدونم از کجا به ذهنم خطور کرد :دی)
برگه رو دادم گفتم یا بهم 6 میده یا 10 میده قبولم میکنه، وقتی نمرم اومد داشتم شاخ در میاوردم درست بهم 20 داده بود
دم استادم گرم بهم یه درس خوبم داد که بعد از دادن نمره به مادرم تو هم نگفتم!
به افتخار همه مادرها
آزارم میدهد دیدن آن منظره كه مادری كودكش را سیلی میزند...
ولی كودك بازهم دامانش را رها نمیكند!
كجاست آن قاضی تا حكم كند كه مادر منبع محبت است یا كودك ...؟!!!
(زنده یاد حسین پناهی)
قسمتی از دیالوگ ماندگار پرویز پرستویی در فیلم مارمولک :
شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد
اما درهای رحمت خداوند همیشه به روی شما باز است ...
و این قدر به فكر راه های دررو نباشید ... !!
خدا كه فقط متعلق به آدم های خوب نیست
خدا، خدای آدم های خلافكار هم هست
فقط خود خداست كه بین بندگانش فرقی نمیگذارد
او: اند ِ لطافت
اند ِ بخشش
اند ِ بیخیال شدن
اند ِ چشم پوشی و رفاقت است ...
اما درهای رحمت خداوند همیشه به روی شما باز است ...
و این قدر به فكر راه های دررو نباشید ... !!
خدا كه فقط متعلق به آدم های خوب نیست
خدا، خدای آدم های خلافكار هم هست
فقط خود خداست كه بین بندگانش فرقی نمیگذارد
او: اند ِ لطافت
اند ِ بخشش
اند ِ بیخیال شدن
اند ِ چشم پوشی و رفاقت است ...
چقدر پیر شدی مرد ...
تولدت مبارک مرد دوست داشتنی سینمای ایران
حروم اون آمپولیه که دونه ای 220 هزار تومن پولشه و تو باید ماهی سه تاشو بزنی...
حروم زندگی این بدبخته که حسرت یه عروسی به دلش مونده..زده بالا ، متوسل شده به تابلوی کائنات...
حروم اون نزول خوره که اگه سر ماه پول با اسکونتش حاضر نباشه ، اسباب و اثاثیه پدر و مادر من رو بعد از 30 سال کار تو آموزش و پرورش این مملکت میزیزه سر کوچه...
حروم اون ماشینی که آیینه بغلش ، دیه ما سه نفره
حروم زندگی این بدبخته که حسرت یه عروسی به دلش مونده..زده بالا ، متوسل شده به تابلوی کائنات...
حروم اون نزول خوره که اگه سر ماه پول با اسکونتش حاضر نباشه ، اسباب و اثاثیه پدر و مادر من رو بعد از 30 سال کار تو آموزش و پرورش این مملکت میزیزه سر کوچه...
حروم اون ماشینی که آیینه بغلش ، دیه ما سه نفره
( دیالوگ حميد فرخ نژاد.......گشت ارشاد)
نخستین کارگردان زن سینمای ایران دچار فراموشی شده است
فرزند شهلا ریاحی می گوید: مادر دچار فراموشی شده است و تاریخ و زمان و نام برخی آثارش را به یاد نمی آورد و با گذشت 2 سال از فوت پدرم «اسماعیل ریاحی» هنوز تصور می کند که مراسم چهلم او را برگزار نکرده اند.او ادامه می دهد: مادر حتی به یاد نمی آورد 2 نوه دارد. ریاحی به دلایلی که برایم توضیح داد معتقدبود که مادر قادر به مصا...حبه نیست چون تاریخ و نام فیلم ها را به درستی به یاد نمی آورد. سپسگوشی را به «شهلا ریاحی» بازیگر پیشکسوتی که کارنامه درخشانی دارد و خاطره های بسیاریاز آثارش داریم، می دهد. «شهلا ریاحی» بسیار سرزنده، مهربان و دوست داشتنی آن طرف خط صحبتمی کند و می گوید: خیلی خوشحالم که با من تماس گرفتیدو یادی از من کردید و بعد از التماس دعا خداحافظی می کند. همانطور که گوشی را قطع می کنم خاطره بازی های خوب و به یادماندنی «شهلا ریاحی» را مرور میکنم، به خصوص بازی زیبا و خاطره انگیزش در مجموعه «در خانه».
امیدوارم باز این هنرمند را تا زمانیکه در قید حیات است فراموش نکنیم..
عکسی از خیابان شهناز (شریعتی) - تبریز - 1356 شمسی
یادش بخیر .. دلم واسه اون حوضچه پر از ماهی ، اون درخت ها و گل های باغچه ، خنکای شب و صفا و صمیمیت کنار بابابزرگ و مامان بزرگ تنگ شده ....ای روزگار ای روزگار کاش هیچ وقت برزگ نمی شدیم ....
خدا بیامرزه خسرو شکیبایی رو که گفت: به نظر من یه خونه هرجایی میتونه باشه. میتونه بالای یه ساختمون بلند باشه. میتونه توی یه کوچه قدیمی که زیر یه بازارچه ست باشه. میتونه بزرگ یا میتونه کوچیک باشه. میتونه برای هرکس مفهومی داشته باشه یا هر رنگی داشته باشه. میتونه به رنگ آجر یا به رنگ شیشه و سنگ باشه. میتونه رنگ قرمز یا به رنگ...
ولی من... یعنی بهتره بگم ما، معتقدیم خونه هرچی که باشه، باید سبز باشه. بله، سبز و همیشه سبز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر