۱۳۹۰ آبان ۶, جمعه

فقط تو ایران می بینیم

فقط تو ایران می بینیم
 
دختره میخواست سوار ماشینش بشه، دیدم چرخ عقبش پنچره، گفتم خانوم چرخت پنچره، گفت : چرخ عمت پنچره، نکبت
********************
 
 
تو عروسی یکی میخواست یکی رو بلند کنه برقصونه، طرف دوست نداشت برقصه؛ انقدر بهش گیر داد باید برقصی که آخرش دعوا شد  ـ
البته بعضی ها هم هستن اول مهمونی بهش کلی اصرار میکنی بلند شه برقصه ، آخرش باید التماس کنی که بشینه
 
********************
 
 
همسایمون کلی خرج کرد تمام در و دیوار بیرونی خونه‌ش را خیلی خوشگل رنگ زد، یه روز نگذشته بود، یکی با اسپری رنگ بزرگ روی دیوارشون نوشت: لیلا عاشقتم، نکن این کارو با من!!!
 
********************
 
 
نشستم پايه کامپیوتر دارم تو اینترنت چرخ ميزنم
بابام اومده ميگه باز تو اینترنتی؟؟؟!!! ميگم آره
ميگه انقده نرو تو اینترنت سرطان ميگيريااااااااا
ميگم چه سرطاني ؟؟!!!!!! ميگه سرطان زخم باسن
 
 
********************
مامانم پشت در حموم : مهدی
من تو حموم : بله
حمومی؟
نه تو ترافیک ِ همت ام
مسخره منظورم اینه داری دوش میگیری؟
نه دارم رانندگی میکنم
زهر مار
 
 
****************************
 
فقط یه زن ایرانی میتونه به شوهرش بگه: من پنج دقیقه میرم خونه همسایه تو نیم ساعت یک بار غذا رو هم بزن
 
****************************
 
داشتم از خونه میرفتم بیرون مامانم پرسید کجا؟؟! .....گفتم بیرون ...برگشته میگه.....خوب جای دیگه نریا ..؟؟!!! ـ
 
 
****************************
امروز رفتم دانشگاه، حراست جلوم گرفته میگه: آقا کجا !؟ میگم: اومدم با استادم کار دارم ! میگه: نمی بینی تابلو رو ، امروز زنونه هست . برو فردا بیا که مردونه هست ! ...(خاطرات یک دانشجو در آینده نه چندان دور)
 
مامانم ساعت هفت تا نه فارسی وان میبینه، نه تا یازده ام بی سی پرشیا، ساعت ده که میشه بدو بدو فلاششو بر میداره میبره وصل میکنه به رسیور اتاق خودشون که سریال پی ام سی رو ضبط کنه ساعت یازده که ام بی سی پرشیا تموم شد اونو ببینه تا دوازده، دوزاده میخوابه، صبح پا میشه تکرار سریالایی که ندیده رو میبینه، تا پنج اینا، پنج که میشه میگه خب من دیگه تا هفت مرخصی ام
 
****************************
 
 
عروسی دعوت بودیم. توی اون خیابون 2تا عروسی بود. ما عروسی ته کوچه بودیم. دایی عروس رفته تو همون عروسی که اول خیابون بود نشسته، شام هم تا آخر خورده بعد اومده بیرون زنگ زده که بابا پس شماها کجایید. ما شام هم خوردیم. زود بیاین زشته. از فامیل های ما هنوز هیشکی نیومده
 
 
****************************
 
مامان بزرگم نذر کرده بود من دانشگاه قبول بشم 30 جز قرآن و بخونه . من دانشگاه قبول شدم 2 جز بیشتر نخوند بهش میگم عزیز فقط 2 جز خوندی که! میگه اون رشته ای که تو قبول شدی همین 2 جزئشم زیاده
 
****************************
 
 
تولدم بود شروع کردم باز کردن کادوها به کادو مامانم رسیدم دیدم یه پاکته بازش کردم دیدم نوشته هفتاد هزار تومنی که دو ماه پیش قرض گرفتی نمیخواد برگردونی
 
****************************
 
شب تنها بودم این همخونه ایم نبود. اومدم بخوابم دیدم در داره از چارچوب میلرزه! دیدم حتی نا ندارم پاشم ببینم چیه. گفتم آقاجان اگه جنّی اگه روحی، من بهت اعتقاد ندارم. خودتو ضایع میکنی. اگرم دزدی که .......... نداریم ببری. خیالت راحت
 
 
****************************
 
ورزش کنار دریای آقایون چیست؟
 
 
هر موقع خانمی را می بینند شکم هایشان را تو می دهند
 
****************************
 
از طرف مي پرسن وضعت نسبت به 30 سال پيش بهتر شده يا بدتر؟ مي گه همينقدر بگم كه 30 سال پيش هروقت بي پول مي شديم آبگوشت مي خورديم ، امروز هر وقت پول داريم ! ـ
 
****************************
 
رفتم دمه عابربانک نوبتم که شد 20نفر پشتم بودن، بعد دستگاه یهو قاط زد برگشتم گفتم خراب شد دیگه کار نمیکنه، اومدم تو ماشین دیدم عین 20نفر تک تک دارن امتحان میکنن! یعنی چس مثقال واسه حرف هم ارزش قائل نیستیم
 
 
 
خاور با بار گوجه چپ کرده راننده داره دو دستی میرنه تو سر خودش بعد ملت وایسادند از رو زمین مصرف گوجه یک سالشون رو جمع کنند
 
 
 
امروز حس كردم خيلي آدم مهمي هستم چون رفتم آرايشگاه آبشون قطع بود سرم رو با آب‌معدني شستن
 
 
 
دیده بوديم وسط فوتبال اذان پخش كنن ولی این یکیش رو ندیده بودم: امروز یه مامور انتظامی تو اداره کنارم بود از تو بیسیمش سر ظهر اذان پخش کردن! ازش پرسیدم این چیه؟ گفت دیگه جدیداً توی تمام بیسیم ها وقت نماز، اذان پخش میکنن
 
 
 
قبلنا اگه دختره میگفت بله...مراسما شروع میشد ....مثلا بله برون... ـ
شیرینی خورون
این حرفا
الان برعکس شده....دختره میگه نه....تازه مراسما شروع میشه..... ـ
اسید پاشون...چاقو زنون....اعدام کنون

هیچ نظری موجود نیست: