اگه بهشون بگي به تازگي با يه دختري دوست شدم كه از صداي آبشار خوشش مياد و تن صداش آدم رو ياد موسيقي باد و رود مي اندازه و از نقاشي خوشش مياد و موسيقي آروم گوش مي كنه ، با بي تفاوتي شونه هاشون رو بالا مي اندازند ولي اگه بگي يه دوست جديد پيدا كردم كه بيست و چهار سالشه و قدش يك و هفتاد و دو و شصت و سه كيلو وزنشه و حقوقش ماهي هفت ميليونه و دو تا ماشين داره، بي درنگ ميگه: " واااااااااااااااااي عجب تيكه اي گيرت اومده" ........ آدم بزرگا اينطوريند ديگه . . همه چيز رو با قيمت و عدد و رقم مي شناسند و درك مي كنند برا همين همش بايد همه چيز رو براشون توضيح بدي، كه اين از حوصله بچه ها خارجِ، برا همين گاهي مجبور ميشيم به زبون خودشون باهاشون حرف بزنيم . . .
.با اندكي تغيير در واژگان برگرفته از كتاب " شازده كوچولو" اثر آنتوان دو سنت اگزوپري . . .
راستی؛ هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده؟ تموم روز رو کار می کنیم و آخرشم از زمین و زمان شاکی هستیم که از زندگی خیری ندیدیم . . . . شما رو به خدا تا حالا از خودتون پرسیدید: قیمت یه روز بارونی چنده؟
یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو چند می خری؟ حاضری برای بو کردن یه بنفشه وحشی توی یه صبح بهاری یه اسکناس درشت بدی؟ پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده؟
ولی اینم می دونی که اگه بخوای وقت بگذاری و حتی نصف روز هم بشینی به گل های وحشی که کنار جاده در اومدن نگاه کنی بوته هاش ازت پول نمی گیرن!
چرا وقتی رعد و برق میاد تو زیر درخت فرار می کنی؟ می ترسی برقش بگیرتت؟ نه، اون می خواد ابهتش رو نشونت بده. آخه بعضی وقت ها یادمون میره چرا بارون می یاد!
این جوری فقط می خواد بگه منم هستم فراموش نکن که همین بارون که کلافت می کنه که اه چه بی موقع شروع شد، کاش چتر داشتم، بعضی وقتا دلت برای نیم ساعت قدم زدن زیر نم نم بارون لک می زنه.
هیچ وقت شده بگی دستت درد نکنه؟ شده از خودت بپرسی چرا تمام وجودشونو روی سر ما گریه می کنن؟
اونقدر که دیگه برای خودشون چیزی نمی مونه و نابود میشن؟ ابرا رو می گم هیچ وقت از ابرا تشکر کردی؟ هیچ وقت شده از خودت بپرسی که چرا ذره ذره وجودشو انرژی می کنه و به موجودات زمین می بخشه؟!
ماهانه می گیره یا قراردادی کار می کنه؟
برای ساختن یه رنگین کمون قشنگ چقدر انرژی لازمه؟ چرا نیلوفر صبح باز میشه و ظهر بسته می شه؟ بابت این کارش چقدر حقوق می گیره؟ چرا فیش پول بارون ماهانه برای ما نمی یاد؟ چرا آبونمان اکسیژن هوا رو پرداخت نمی کنیم؟
تا حالا شده به خاطر این که زیر یه درخت بشینی و به آواز بلبل گوش کنی پول بدی؟ قشنگ ترین سمفونی طبیعت رو می تونی یه شب مهتابی کنار رودخونه گوش کنی.
قیمت بلیتش هم دل تومنه!
خودتو به آب و آتیش می زنی که حتی تابلوی گل آفتابگردون رو بخری و بچسبونی به دیوار اتاقت ولی اگه به خودت یک کم زحمت بدی می تونی قشنگ ترین تابلوی گل آفتابگردون رو توی طبیعت ببینی. گل های آفتابگردونی که اگه بارون بخورن نه تنها رنگشون پاک نمی شه، بلکه پررنگ تر هم میشن لازم نیست روی این تابلو کاور بکشی، چون غبار روی اونو، شبنم صبح پاک می کنه و می بره.
تو که قیمت همه چیز و با پول می سنجی تا حالا شده از خدا بپرسی : قیمت یه دست سالم چنده؟ یه چشم بی عیب چقدر می ارزه؟ چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟! قیمت یه سلامتی فابریک چقدره؟
خیلی خنده داره نه؟ و خیلی سوال ها مثل این که شاید به ذهن هیچ کدوممون نرسه ...
اون وقت تو موجود خاکی اگه یه روز یکی از این دارایی هایی رو که داری ازت بگیرن زمین و زمان رو به فحش و بد و بیراه می گیری؟ چی خیال کردی؟
پشت قبالت که ننوشتن. نه عزیز خیال کردی!
اینا همه لطفه، همه نعمته که جنابعالی به حساب حق و حقوق خودت می ذاری تا اونجا که اگه صاحبش بخواد می تونه همه رو آنی ازت پس بگیره. پروردگاری که هر چی داریم از ید قدرت اوست ...
اینو بدون اگه یه روزی فهمیدی قیمت یه لیتر بارون چنده؟ قیمت یه ساعت روشنایی خورشید چنده؟ چقدر باید بابت مکالمه روزانه مون با خدا پول بدیم؟ یا اینکه چقدر بدیم تا نفسمون رو، بی منت با طراوت طبیعت زیباش تازه کنیم اون وقت می فهمی که چرا داری تو این دنیا زندگی ميکنی!
قدر خودت رو بدون و لطف دوستان و اطرافیانت رو هم دست کم نگیر اين ايميل رو براي دوستاني كه فكر مي كني بايد بخونندش و به خوندنش نياز دارند بفرست اگه دوست نداشتي براي كسي بفرستي، در خودت تجدید نظر کن زندگي ابدي نيست كه هر روز بتوان مهربان بودن را به فردا انداخت |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر