۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

ISO

"النظافه من الایمان"

در را باز کردم. روبروم با همان خط نوشته شده بود:

"در را آرام ببندید"

برگشتم درو آروم ببندم٬ دیدم پشت در نوشته:

"هواکش را روشن کنید"

کمی پایین تر نوشته بود:

"در را قفل کنید"

بعد از این جمله بلافاصله یه فلش میرفت به سمت شاسی قفل و دو تا فلش دیگه دور شاسی بود که در دو جهت مخالف چرخیده بودند یکی نوشته بود باز و اون یکی نوشته بود بسته. خلاصه در را قفل کردم و رفتم سمت هواکش که نخش را بکشم. درست زیر نخ روی دیوار نوشته بود:

"در دو مرحله و به آرامی بکشید".

بالاخره رفتم سر کار اصلی.. توالت از نوع ایرانی بود. اینقدر حواسم پرت نوشته ها شده بود که برعکس نشستم. دیدم روی دیوار روبرویی نوشته:

"اخوی برعکس نشستی.برگرد درست بشین!"

 

 غر غر کنان پا شدم و درست نشستم. گلاب به روتون

کارم تموم شد و دستمو بردم سمت شلنگ. دیدم نوشته:

"در مصرف آب صرفه جویی کنید"

خلاصه بالای سر شیر آب کاملا مشخص شده بود که کدوم آب سرده٬ کدوم گرمه و هرکدوم به چه سمتی باز و بسته میشه. شیلنگ را گذاشتم سرجاش پا شدم شلوارمو بکشم بالا دیدم که نوشته:

"سیفون را بکشید"..

بر گشتم سیفون را بکشم که نوشته بود:

" آرام بکشید"..

زیرش هم خیلی ریز نوشته بود:

"زیپ شلوار فراموش نشه"..

 

جا خوردم. واقعا جا خوردم. آخه زیپ شلوارم رو نبسته بودم. خلاصه ترس برم داشت. رفتم سر روشویی که دستمو بشورم که دیدم نوشته بود:

"هواکش را خاموش کنید".

رفتم هواکش را هم خاموش کردم و برگشتم دستمو شستمو قفل درو باز کردم و سریع پریدم بیرون.

 

همینطور  که تو دلم هر چی فحش بلد بودم رو داشتم نثار مدیر میکردم نگاهم افتاد به دیوار روبرویی دستشویی و آرم ایزو رو دیدم

 

 

تازه فهمیدم که این ماجراها از گور کی بلند میشه. ISO


هیچ نظری موجود نیست: