خاطرات پول های ریز و درشت ایرانی
یادش به خیر ...
اون قدیما میرفتم مغازه یه كیك با یه نوشابه میخوردم بعد یه پنج تومنی زرد میدادم.
روزها تند و تند میگذشت. وضع اقتصاد خراب بود. تورم بیداد میكرد.
تا اینكه یه كیك با نوشابه شد هفت تومان یعنی باید بابتش یه اسکناس پنج تومانی و یه سکه دو تومانی می دادم.
یادمه با یه ده تومانی سوار تاكسی میشدم.
بعد كه یه تحول عظیم اقتصادی رخ داد كه من بچه بودم و حالیم نبود.
فهمیدم باید به جای ده تومان كرایه بیست تومان بدم.
وقتی رفتم سر كار حقوقمو با پنجاه تومانی میدادن و حس میكردم دیگه مرد شدم.
یك سال بعد حقوق با اسكناس پنجاه تومانی كمتر و به جاش صد تومانی دادن
ولی پنجاه تومان شده بود كرایه تاكسی همون مسیر همیشگی.
دویست تومانی كه اومد هنوز كرایه همون پنجاه تومنی بود ولی عیدی نفری پنج تا دویستی نوی نو گرفتیم.
پانصدی كه اومد كرایهها هفتاد و پنج تومن شد. برای همون مسیر.
نوشابه شیشهای هم جاشو داده بود به نوشابه خانواده و حالا با خانواده دور هم كیك و نوشابه میخوردیم.
بعدش سر و كله هزارتومنی پیدا شد و ...
تا اینجای كار مشكلی نبود چون قبل از اینا هم اون اسكناسایی كه گفتم بود
ولی نه به این شدت ولی یه اسكناس جدید اومد كه شد نقل محافل. میگفتن وضعیت پولی وخیمه!
پنج هزار تومانی كه اومد دیگه آب پاكی رو دست همه ریخته شد ...
وضع اقتصاد همچنان خراب بود. كیك و نوشابه و كرایه تاكسی اذیت میكرد آدمو ...
بعد از درگذشت جانسوز اقتصاد ایران با اسكناس قبلی و كلی سكه كه تا صد تومانی هم پیشروی كرده بود
برای شب چهلم اقتصاد یك سورپرایز دیگر رو شد. ده هزار تومانی!
هنوز این اسكناس یا شاید تراول چك بین مردم عزیز و بهت زده جا باز نكرده بود كه :
دو برادر جدید وارد پول كشور شدند كه چند وقت پیش یكیشان به دستم رسید و آه از نهادم بر آورد و به یاد تمام كیك و نوشابه های پنج تومانی كه خورده بودم افتادم و آرزو كردم یك بار دیگر و فقط یك بار دیگر بتوانم سوار بر تاكسی شوم...
این دو همزاد عزیز چیزی نبودند جر دو سكه دویست تومانی و پانصد تومانی!
یعنی ۲۰۰۰ ریال و ۵۰۰۰ ریال که حالا دیگه با سکه 1۰۰۰ ریال همنشین هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر