۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۳, شنبه

Namayeshe Ehsas ba Ax 26

نمایش احساس با عکس 26

 لطفا تا باز شدن كامل عكسها شكیبا باشید. در صورتی که هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه Show Picture را انتخاب نمایید.
 
 

گروه اینترنتی ایران سان
  
يکي بود، يکي نبود ... وقتي فهميد دوستش داره، اونيم که بود ديگه نبود ...

 

گروه اینترنتی ایران سان 
دست دلم به هيچ نميرفت ...
دستم را گرفتي، دلم رفت ...


گروه اینترنتی ایران سان 
بکارتي که از روحت ازاله شد، هيچ جراحي که نميتواند ترميم کند ...
 


گروه اینترنتی ایران سان 
گنجشکک کوچک کوچه هم با رفتنت کوچ کرد ...
 

گروه اینترنتی ایران سان 
از اين همخوابگي قرار بود عشق متولد شود، سقط کرديم ...
 
گروه اینترنتی ایران سان 

برای نجابت چشمانت ...
برای پاکی قلبت ...
برای صداقت حرفهایت ...
برای زیبایی خیره کننده ات ...

و حتی 
برای موهایت ...
برای لبانت ...
برای اندامت ...

دیگر شعر نمیگویم ...!
فقط از حماقتت مینویسم که تمام عاشقانه هایم را با لبخندی مصنوعی مسخره کردی ……



گروه اینترنتی ایران سان 
به دلتنگي هايت زياد اهميت نميدم ... 
اين جنس، اعلايش هم زود فاسد ميشود ...
 


گروه اینترنتی ایران سان 
به هيچ کس نگفته بودم، من از زندگي باردارم ...



گروه اینترنتی ایران سان 
دلم برایت تنگ نشده ... اصلا 
دوست ندارم ببینمت ... هیچ وقت
خاطراتمان تکرار نمی شود دیگر ... هرگز
.
.
.

اما با تمام وجود دوستت دارم ... همیشه!

 

گروه اینترنتی ایران سان 
پسرک ارضا شد و بيرون کشيد 
از رابطه ...
دخترک اما باردار شده بود 
از خاطره ....
 
 

گروه اینترنتی ایران سان 
کلاف درهمی که مي بيني نتيجه اعتمادم بود به چشمان معصوم گربه ...

 

گروه اینترنتی ایران سان 
هنری که ندارم جز گلیم بافی تو پایت را دراز تر کن من ادمه اش را می بافم ....!

 

گروه اینترنتی ایران سان 
نه حرفی برای گفتن ...
نه امیدی برای ماندن ...
نه پایی برای رفتن ...
نه تمایلی برای دوباره ساختن ...
تو از اول هم هیچ نداشتی!

 

گروه اینترنتی ایران سان 
ذل زده به جاده ی نگرانی ... 

چشمان منتظر پنجره هم! 
از نیامدنت٬ خیس شد باز ...

باران است که می بارد!
مه است که گرفته ...

دلم بی چاره چه بچگانه این پنجره را دلداری میدهد!

 

گروه اینترنتی ایران سان 
همیشه که شاد باشی نمیشود ... 
همیشه که بخندی نمیشود ...
حس داری ... 
دوست داری ...
آدم است دیگر ...
دلش هم گاهی میگرید ...
و چشمش هم گاهی ...
 


گروه اینترنتی ایران سان 
کاش براي تنگي دل هم پمادي بود، ماليدني، روان کننده ...



گروه اینترنتی ایران سان 
پرسیدم : هی! فلانی! چرا همیشه با غریبه ها معاشرت میکنی؟
جواب داد : اولین باری که عاشق شدم آخرین باری بود که با یک غریبه خوابیدم!



گروه اینترنتی ایران سان 
راز دل گفتی و خاطره ساختی و بی هیچ حرفی! 
تمام خاطره های قبلی را پس زدی و رفت!
دلم که منتظر بهانه ای بود و شروع شد!
عشقی که وعده داده بودند روزگاران!



گروه اینترنتی ایران سان 
گیرم که تو عاقل ... زخم خورده ... بزرگ و پشت دست داغ کرده ...
با کودک درونت چه میکنی که حریص یک لبخند بی ریاست؟



گروه اینترنتی ایران سان 
بیا و همین یک بار ...
با تمام زنانه گیت مردانگی کن ...!
بگو میمانم و پای حرفت ...
حرف که نه!
"خودت" برای همیشه بمان …



گروه اینترنتی ایران سان 
هر شب، ساعت ۱۰، به وقت "کم محلی"
در ایستگاه نگاهت منتظر می نشیند
دلم
تا آخرین قطار بی مهری 
با انبوه مسافرانت
جا نداشته باشد برای احساس
و با سوتی کر کننده 
نظاره کند 
رفتن و رفتن عشق در تونل تاریک شهوت را
و خودش را قدم بزند 
و برگردد به خانه ی تنهاییش
مرور کند تمام این قرار عاشقانه را
و مشتاقانه به انتظار بشیند

فردا ساعت ۱۰ به وقت "کم محلی" ...

هیچ نظری موجود نیست: