یک مهمانی دو نفر کنار هم نشسته بودند و یک کلمه هم با
هم حرف نزدند. بعد از دو ساعت یکی از آنها به دیگری گفت : پیشنهاد می کنم
حالا در مورد موضوع دیگری سکوت کنیم !
ياد اون روزها بخير. وقتى من بچه بودم، مادرم يک تومن به من مىداد و مرا
به فروشگاه مىفرستاد و من با ٣ کيلو سيبزمينى، دو بسته نان، سه پاکت شير،
يک کيلو پنير، يک بسته چاى و دوازده تا تخممرغ به خانه برمىگشتم.
اما الان ديگه از اين خبرها نيست. همه جا توى فروشگاهها دوربين گذاشتهاند
هر چیزی یه واحدی داره ! مثلا واحد اندازه گیری شدتِ زلزله ، ریشتره !
الان تازگی ها ، واحد " دروغ " ، شده " محمود " !!!!
مثال : دیروز یکی از دوستام یه خالی بست ۴ محمودی !
دیوارهای دانشگاه را بلندتر از دیوارهای زندان ساخته بودند، حق داشتند! نگهبانی از فکرها خیلی دشوارتر از نگهبانی از جرم است.
هميشه براي خودكشي زود است…صبر كنيد…شاهد اوضاع بدتر هم خواهيد بود.
در نسل شما دزد عروسکها بود در نسل ما دزد ممه ها
حسودی نداره نسل ما سکسی تره!
جهان سوم جایی است که عشقها زوری هستند، سکسها پولی!
جهان سوم جاییست که آدمها اگر دلشان بگیرد، مجبورند بروند قبرستان،
بیمارستان، تیمارستان یا آسایشگاه سالمندان، تا بفهمند غمهای بزرگتری هم
هست، نکند که دلشان هوای شادی کند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر