۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه
۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه
مزایای اینترنت کم سرعت در ایران
اولا؛ سرعت زیاد موجب تصادف میشه و اونوقت که در تلفات اینترنتی هم مثل تلفات جاده ای تو دنیا اول بشیم
دوما؛ عجله کار شیطونه! حالا چه کاریه که سه سوته سایتها بیان بالا. چیزی که اینجا زیاده،وقته. سه ساعت تو صف بانک وایمیستین؛ از صبح تا ظهر به خاطر یه امضا یه اداره رو زیرو رو میکنین؛ چند ساعت هم تو وب معطل بشین! به جایی که بر نمی خوره؟!
سوما؛ اصلا مهم نیست که ما مثل لاک پشت تو وب حرکت میکنیم و به اطلاعاتی که بقیهء ملل الان بهش رسیدن ما پنج هزار سال دیگه بهش میرسیم؛ مهم اینه که به این اطلاعات می رسیم!
چهارما؛ هیچ میدونین از کنار این سرعت پایین چندین نفر نون میخورن؟!
- به خاطر هزینهء اتصال به وب؛ کارمندان مخابرات و خانواده شان
- به خاطر برق مصرفی کامپیوتر؛ کارمندان اداره برق و خانواده شان
- به سبب کمر درد ناشی از نشتن زیاد پشت میزpc؛ دکتر های ارتوپد و خانواده شان
- به خاطر اعصاب خراب؛ دکترهای مغز و اعصاب و خانواده شان
- به سبب هزینهء گچ گرفتنِ اکثر اعضای بدن به خاطر مشت و لگدهای پدر گرامی بعد از مشاهدهء قبض تلفن؛ کارکنان بیمارستان و دکتران فیزیوتراپ به همراه خانواده هایشان
پنجما؛ سرعت پایین ابنترنت باعث میشه کاربران ساعتها تو وب سرشون گرم باشه و به نوعی سر کار هستن(کارآفرینیِ خاموش).
ششما؛ اصلا کی گفته سرعت اینترنت پایینه؟! خیلی هم خوبه! خیلی از کشورها هستن که حسرت سرعتِ اینترنت مارو میخورن.
هفتما؛ من نمیدونم چرا جوونا اینقدر بی بصیرت شدن؟! آخه وب گردی هم شد کار؟! آخه اینترنت هم شد وسیلهء اساسی؟! برید دنبال کارهای مهمتر مثل. مثل.. مثل... نمیدونم مثل چی، ولی برید دنبال کارهای مهمتر
خلقيات ما ايرانيان" به قلم روانشاد محمد علي جمال زاده
پايين شهريها رو آدم حساب نمي کنيم! مرز بين پايين شهر و بالاي شهر رو هم خودمون تعيين مي کنيم! اونها که از قلهک پايينتر رو قبول ندارند شيک ترند! وقتي يکي از فاميلهامون شهرستان زندگي مي کنه و ما يهويي از دهنمون مي پره فوري توضيح مي ديم که طرف بخاطر شغلش که مدير فلان کارخونه است اونجا زندگي مي کنه!
بشقاب و ليوانهاي فرانسوي مي خريم! لوسترهاي ساخت چين مي خريم! شکلات آيدين هديه نمي بريم چون ايرانيه کلاسش پايينه!
موقعي که اتوبوس مياد حمله مي کنيم! اگه اوضاع بحراني بشه با آرنجمون مي زنيم به کناريها راه رو باز مي کنيم! آخه خسته هستيم بايد زودتر بريم خونه! وقتي کسي نباشه هم همين که مي شينيم با ماژيک پشت صندلي ها يادگاري مي نويسيم که دفعه ديگه که سوار شديم به دوستامون هنرمون رو نشون بديم!
شب چهارشنبه سوري ترقه پرت مي کنيم پشت پاي زن همسايه که وقتي پريد بخنديم! وقتي تيم فوتبال مورد علاقه امون توي مسابقه مي بازه شيشه اتوبوس واحد رو مي شکنيم! سيزده بدر گند مي زنيم به طبيعت! يعني هميشه اينکارو مي کنيم نه فقط سيزده بدرها!
فحش مي ديم به همديگه! به دين و مذهب! و عربها و غيره! اما تا يه مشكلي پيش مياد ميگيم يا فلان امام!! و در لوس آنجلس هم بيشتر سفره حضرت عباس باز ميکنيم تا توي تهران..
ما همه مادرزادي سياستمدار به دنيا اومديم اما استراتژي تک تکمون با همديگه و با تمام دنيا متفاوته براي همين در هيچ موردي باهم توافق نداريم و بازهم به هم فحش مي ديم! سه تا که ميشيم پنج نظر متفاوت داريم و هممون خيال ميکنيم حق داريم.
ما به اجدادمون خيلي احترام مي ذاريم! مخصوصاً داريوش و اينها! وقتي سر قبرشون ميريم حتماً يه يادگاري هم با هرچي که دستمون باشه روي در و ديواراش مي کنيم! ما امام زاده مي سازيم! بعد پول مي ندازيم و از امام زاده مي خوايم که مشکلاتمون رو حل کنه!
ما روز عاشورا تاسوعا نذري مي ديم! اما براي اينکه زعفرون گرونه روي پلو گلرنگ مي ريزيم!
ما احتمالاً غير از رامسر و کلاردشت جاي ديگه اي از ايران رو نديديم اما حتماً دوبي رفتيم و فروشگاه عرض الهدايا رو ديديم! بي برو برگرد هم يه عکسي توي صحرا روي شنها گرفتيم که به همسايه ها نشون بديم!
ما رانندگيمون حرف نداره! رانندگي بدون فحش و فضيحت برامون معني نداره! چراغ راهنمايي عابرپياده، موتورسوار هاي آدمخور ...... فقط يک کلمه از هر مورد کافيه !
ماها سينما نمي ريم و عوضش عشق مي کنيم قبل از اينکه فيلم روي پرده سينما بره ما سي ديشو ببريم خونه!
ما - مخصوصاً لوس آنجلسي هامون- وقتي کانال تلويزيوني درست مي کنيم يا هيمنطوري آب دوغ خياري ميارندمون توي يه برنامه اي مجري بشيم يا گزارش بديم يا خداي نکرده به عنوان کارشناس حرف بزنيم از هر سه تا کلمه اي که مي گيم چهار تاش انگليسيه اونهم با هزار تا عشوه و ناز و غمزه شتري و صد البته تلفظ صد درصد غلط !
ماها عاشق رقص عربي هستيم! هرچي هم سنمون ميره بالاتر علاقه امون به اين رقص که تا ابد يادش نميگيريم هي بيشتر و بيشتر ميشه و اصرار مي کنيم که بايد توي همه مهموني ها هنرمون رو نشون بديم!البته دوستان خيلي اصرار مي کنندا وگرنه ماها همه خجالتي هستيم و رقصمون نمياد.
به آذري ها متلک ميگيم، اونارو مسخره ميکنيم و براشون جوک ميسازيم ولي بهترين دوستامون آذري هستن!
اما سه چيز براي ما خيلي مهمه:
يک: ما هيچ وقت اجازه نخواهيم داد که روي هيچ نقشه اي خليج فارس به خليج عربي تبديل بشه!
دو: حواسمون هست که هرجا اسمي از فيلم سيصد برده شد اعتراض کنيم نامه بنويسيم طوماراينترنتي امضا کنيم که چرا قيافه ما ايرانيها رو اينقدر وحشتناک کشيدند! آخه ما ايرانيها اونقدرا هم وحشتناک نيستيم!
سه: دولت کشورمون بايد مثل دولت سوئد و نروژ باشه.. دموکرات / عشقي / مهربان.
با يک شرط: ما همون "آدم" هايي که در بالا گفتيم بمونيم!!!
راه حل: قدم اول تغيير خودمون هستش.
--
Mani
Iran Web Host
http://irwhost.com
۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه
آشپزی
زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.
ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد: مواظب باش، مواظب باش، یه کم بیشتر کره توش بریز..
وای خدای من، خیلی درست کردی ... حالا برش گردون ... زود باش.
باید بیشتر کره بریزی ... وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم؟؟ دارن میسوزن. مواظب باش. گفتم مواظب باش! هیچ وقت موقع غذا پختن به حرفهای من گوش نمیکنی ... هیچ وقت!! برشون گردون! زود باش! دیوونه شدی؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی؟؟؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی. نمک بزن... نمک.....
زن به او زل زده و ناگهان گفت: خدای بزرگ چه اتفاقی برات افتاده؟! فکر میکنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟
شوهر به آرامی گفت: فقط میخواستم بدونی وقتی دارم رانندگی میکنم، چه احساسی دارد
--
Mani
Iran Web Host
http://irwhost.com
۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه
0 ta 100
یه روز یه خانومه که ماشینش قدیمی و خراب شده بوده تصمیم میگیره که به شوهرش یجوری غیر مستقیم بگه که یه ماشین نو میخواهد.
به شوهرش میگه عزیزم روز تولدم نزدیکه. لطفا برام یه چیزی بخر که صفر تا صد رو
تو 4 ثانیه بره و رنگش هم آبی باشه.
و شوهرش چیزی رو که می خواست خرید:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه
داستانی کوتاه از منوچهر احترامی
مارها قورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند
قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند
لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند
لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها
قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند
عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها شدند
مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند
حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه براي خورده شدن به دنيا مي آيند
تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است
اينكه نمي دانند توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان.
تست هوش
سوال ها :
مسئله 2 - پنج كلاغ روی درختی نشسته اند ، 3 تا از آنها در شرف پرواز هستند . حال چه تعداد كلاغ روی درخت باقی می ماند ؟
مسئله 3 - چه تعداد از هر نوع حیوان به داخل كشتی موسی برده شد ؟
مسئله 4 - شیب یك طرف پشت بام شیروانی شكلی ، شصت درجه است و طرف دیگر 30 درجه است . خروسی روی این پشت بام تخم گذاشته است . تخم به كدام سمت پرت می شود ؟
مسئله 5 - این سوال حقوقی است . هواپیمایی از ایران به سمت تركیه در حركت است و در مرز این دو سقوط می كند ، بازمانده ها را كجا دفن می كنند ؟
مسئله 6 - من دو سكه به شما می دهم كه مجموعش 30 تومان می شود. اما یكی از آنها نباید 25 تومانی باشد . چطور ؟
مسئله 1 - راننده اتوبوس هم سن شما باید باشد . چون جمله اول سوال می گوید " تصور كنید كه راننده اتوبوس هستید . "
مسئله 2 - همه كلاغ ها ، چون آنها فقط " در شرف پرواز " هستند و هنوز از روی درخت بلند نشده اند..( اگر جواب شما 2=3-5 بوده بدانید دوباره محاسبات جلوی تفكرتان را گرفته است.)
مسئله 3 - هیچ . آن نوح بود كه حیوانات را به كشتی برد و نه موسی ( "چه تعداد " جلوی فكر كردن شما را گرفته است.)
مسئله 4 - هیچ كدام . خروس ها كه تخم نمی گذارند.اگر شما سعی كردید جواب توسط محاسبات و مقایسه اعداد بدست آورید ، شما دوباره به وسیله اعداد منحرف شدید.
مسئله 5 - بازمانده ها را دفن نمی كنند . آنها جان سالم بدر برده اند . شما به وسیله كلمات حقوقی و دفن كردن منحرف شده اید.
مسئله 6 - یك 25 تومانی و یك 5 تومانی . به یاد بیاورید ( فقط یكی از آنها ) نباید 25 تومانی باشد و همین طور هم هست . یك سكه 5 تومانی داریم . شما با عبارت " یكی از آنها نباید … " فریب خوردید
A TO Z... FOR LIFE
A TO Z... FOR LIFE
A--Accept
Accept others for who they are and for the choices they've made even if you have difficulty understanding their beliefs, motives, or actions.
B--Break Away
Break away from everything that stands in the way of what you hope to accomplish with your life.
C--Create
Create a family of friends whom you can share your hopes, dreams, sorrows, and happiness with.
D--Decide
Decide that you'll be successful and happy come what may, and good things will find you. The roadblocks are only minor obstacles along the way.
E--Explore
Explore and experiment. The world has much to offer, and you have much to give. And every time you try something new, you'll learn more about yourself.
F--Forgive
Forgive and forget. Grudges only weigh you down and inspire unhappiness and grief. Soar above it, and remember that everyone makes mistakes.
G--Grow
Leave the childhood monsters behind. They can no longer hurt you or stand in your way.
H--Hope
Hope for the best and never forget that anything is possible as long as you remain dedicated to the task.
I--Ignore
Ignore the negative voice inside your head. Focus instead on your goals and remember your accomplishments. Your past success is only a small inkling of what the future holds.
J--Journey
Journey to new worlds, new possibilities, by remaining open-minded. Try to learn something new every day, and you'll grow.
K--Know
Know that no matter how bad things seem, they'll always get better. The warmth of spring always follows the harshest winter.
L--Love
Let love fill your heart instead of hate. When hate is in your heart, there's room for nothing else, but when love is in your heart, there's room for endless happiness.
M--Manage
Manage your time and your expenses wisely, and you'll suffer less stress and worry. Then you'll be able to focus on the important things in life.
N--Notice
Never ignore the poor, infirm, helpless, weak, or suffering. Offer your assistance when possible, and always your kindness and understanding.
O--Open
Open your eyes and take in all the beauty around you. Even during the worst of times, there's still much to be thankful for.
P--Play
Never forget to have fun along the way. Success means nothing without happiness.
Q--Question
Ask many questions, because you're here to learn.
We Learn By Doing, And Teach By Being.
R--Relax
Refuse to let worry and stress rule your life, and remember that things always have a way of working out in the end.
S--Share
Share your talent, skills, knowledge, and time with others. Everything that you invest in others will return to you many times over.
T--Try
Even when your dreams seem impossible to reach, try anyway. You'll be amazed by what you can accomplish.
U--Use
Use your gifts to your best ability. Talent that's wasted has no value. Talent that's used will bring unexpected rewards.
V--Value
Value the friends and family members who've supported and encouraged you, and be there for them as well.
W--Work
Work hard every day to be the best person you can be, but never feel guilty if you fall short of your goals. Every sunrise offers a second chance.
X--X-Ray
Look deep inside the hearts of those around you and you'll see the goodness and beauty within.
Y--Yield
Yield to commitment. If you stay on track and remain dedicated, you'll find success at the end of the road.
Z--Zoom
Zoom to a happy place when bad memories or sorrow rears its ugly head. Let nothing interfere with your goals. Instead, focus on your abilities, your dreams, and a brighter tomorrow.
--
Mani
Iran Web Host
http://irwhost.com
Nice Joke about winter
|
راه بهشت
مردی با اسب و سگش در جادهای راه میرفتند. هنگام عبوراز كنار درخت عظیمی، صاعقهای فرود آمد و آنها را كشت. اما مرد نفهمید كه دیگر این دنیا را ترك كرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدتها طول میكشد تامردهها به شرایط جدید خودشان پی ببرند?!
پیاده روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می ریختند و به شدت تشنه بودند. در یك پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند كه به میدانی باسنگفرش طلا باز میشد و در وسط آن چشمهای بود كه آب زلالی از آن جاری بود. رهگذررو به مرد دروازه بان كرد و گفت: "روز بخیر، اینجا كجاست كه اینقدر قشنگ است؟"
دروازهبان: "روز به خیر، اینجا بهشت است."
- "چه خوب كه به بهشت رسیدیم، خیلی تشنهایم."
دروازه بان به چشمه اشاره كرد و گفت: "میتوانید وارد شوید و هر چقدر دلتان میخواهد بنوشید."
- اسب و سگم هم تشنهاند.
نگهبان:" واقعأ متأسفم . ورود حیوانات به بهشت ممنوع است."
مرد خیلی ناامید شد، چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. ازنگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اینكه مدت درازی از تپه بالا رفتند،به مزرعهای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازهای قدیمی بود كه به یك جاده خاكی با درختانی در دو طرفش باز میشد. مردی در زیر سایه درختها دراز كشیده بود وصورتش را با كلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود.
مسافر گفت: " روز بخیر!"
مرد با سرش جواب داد.
- ما خیلی تشنهایم . من، اسبم و سگم.
مرد به جایی اشاره كرد و گفت: میان آن سنگها چشمهای است. هرقدر كه میخواهیدبنوشید.
مرد، اسب و سگ به كنار چشمه رفتند و تشنگیشان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتید، میتوانید برگردید.
مسافر پرسید: فقط میخواهم بدانم نام اینجا چیست؟
- بهشت!
- بهشت؟!! اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نیست، دوزخ است.
مسافر حیران ماند:" باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نكنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی میشود! "
- كاملأ برعكس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما میكنند!!! چون تمام آنهایی كه حاضرندبهترین دوستانشان را ترك كنند، همانجا میمانند...
بخشی از كتاب "شیطان و دوشیزه پریم " اثر پائولو كوئیلو